سفرنامه ابن بطوطه (کتاب)
نویسنده | ابن بطوطه |
موضوع | سفرنامه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | ۲ |
مترجم | محمدعلی موحد |
|
«سفرنامه ابن بطوطه» یکی از مشهورترین کتابهای جفرافیایی است. این کتاب نتیجه سفرهای طولانی ابن بطوطه است که در سال ۷۲۵ قمرى آغاز شد و در سال ۷۵۴ قمرى پایان یافت و این سفرها ۲۹ سال و نیم بطول انجامید. او به بیشتر شهرهای سرشناس دوران خودش سفر کرده است.
آغاز و انجام سفرنامه
سفرنامه ابن بطوطه که مدت ۲۹ سال و نیم بطول انجامیده، در روز پنجشنبه ۶ تیر سال ۷۰۴ هجری خورشیدی آغاز شد و با بازگشت او به شهر فاس پایتخت مراکش در پایان دی ماه سال ۷۳۳ خورشیدی پایان یافت. در این جهانگردی دور و دراز و پر رنج در آن گاه که سفر بر روی چهارپایان از قبیل اسب، الاغ، استر و شتر بود، نویسنده از سرزمینهای شناخته شده دوران خود دیدن می کند، نخست از مراکش و شهرهای آن، سپس موریتانی، الجزایر، تونس، لیبی، مصر، شهر قاهره، صعید مصر، دریای سرخ، مینا عیذاب، صحرای شرقی مصر، سینا، فلسطین و شهرهای بزرگ آن بیروت، آسان البقا، ترابلس، جبل لبنان، بعلبک، دمشق، حمص، حماة، معرة النعمان، حلب، الساحل السوری، حصون اسماعیلیه، حجاز و اردن.
در سال ۷۲۶ قمری به مکه رفته و فریضه حج را ادا کرد. سپس از حجاز به عراق رفته و از شهرهای آن مانند: کوفه، بصره، بغداد، تکریت و موصل دیدن کرده، دوباره به حجاز برگشته و به مکه رفته و سال ۷۲۷ برای بار دوم فریضه حج را ادا کرد. دوباره از شهرهای عربستان دیدن کرده و در سال ۷۲۸ برای بار سوم به مکه رفته و فریضه حج را ادا کرده، و از آنجا از راه ایران به شام رفته ولیکن دوباره به مکه برگشته و برای بار چهارم فریضه حج را ادا کرده، بعدا از مکه به یمن رفته، از یمن به جده برگشته و از آنجا از راه بحر احمر به کناره سودان و شرق افریقا، سومالی، کنیا، تانزانیا، سپس دوباره برگشت به جزیرة العرب و سپس به یمن جنوبی و ظفار و از آنجا از راه کنداب پارس که آن را بحر فارس نامیده است به ایران رفت. از راه کهورستان، کوخرد به لار رفت و از لار به خنج که در آن زمان «خنج بال» می نامیدند، و سپس از روستای کوهیج که از مراکز دانش و دانش شرعی در آن دوران بود دیدن کرد و از آنجا از راه کنداب پارس راهی بحرین شد، و از قطیف، احسا و یمامه در کشور عربستان سعودی دیدن کرد، و سپس برای بار پنجم در سال ۷۳۲ قمری به مکه رفت و فریضه حج را ادا کرد، از مکه به جده رفت از آنجا دوباره آهنگ یمن را کرد، ولی موفق نشد، از جده به عیذاب رفت و از آنجا دوباره به قاهره و از آنجا رهسپار سرزمین شام شد و از غزه و شهرهای الخلیل، بیت المقدس، الرمله، عکا، نابلس، جبله و اللاذقیه دیدن کرد، و از آنجا به ترکیه رفت، و پس از ترکیه به شهر القرم (در جنوب روسیه) و سپس از شهر السرا پایتخت ملک السلطان محمد اوزبک که در کنار نهر الفولغا واقع بود دیدن کرد و بعد به شهر بلغار رفت.
پس از بلغار آهنگ داشت که به ارض الظلمه بروند، منظور از ارض الظلمه یعنی مناطق در شمال قاره آسیا یعنی سیبری و اطراف آن ولیکن موفق نشد، دوباره به بلغار برگشت و از آنجا به شهر حاجی ترخان یعنی «استراخان» رفتند، سپس به قسطنطینیه و جبال قوقاز و به آسیا وسطی رفتند و از شهرهای اسلامی این منطقه مانند: خوارزم، بخارا، سمرقند، تستف، ترمذ، و از شهر ترمذ به خراسان رفت و از شهرهای بلخ، هرات، تربت جام، توس، سرخس، نیشابور و بسطام دیدن کرد، سپس به کابل و غزنه و سپس وارد هند شد. در هند ۹ سال نزد پادشاه هند که محمد شاه نام داشت، ماند و مورد عنایت او قرار گرفت و به دستور پادشاه هند به سمت قاضی القضات برگزیده شد.
پس از زمانی برای رساندن پیغام پادشاه هند به پادشاه چین به دستور پادشاه هند رهسپار چین شد، و در راه سفرش به چین از شهرهای هند مانند: دهلی، کالیور، دولت آباد، و در کناره الملیبار از شهرهای هنور، انو سرور، فاکنور، منجرور، هلی، جوزفتن، ده فتن، بدفتن و قالقوط (بندر کلکته) دیدن کردند، و از قالقوط سوار دریا شده و به جزیره ذیبه المهل یعنی «مالدیو» رفت و در آنجا ازدواج کرد، و از سوی حاکم مالدیو به سمت قاضی شهر گماشته شد و یک سال و نیم در آنجا ماند، پس از مالدیو به جزیره سرندیب (سیلان) یا (سریلانکا) رفت، دوباره از آنجا به سواحل ملیبار و هند برگشت، و سپس برای بار دوم به جزیره ذیبه المهل برگشت و از آنجا به بنگال (بنگلادش) و کوهستانهای کامرو (آسام) رفتند، سپس به سرزمین برهنکار (برمه) و از آنجا به جاوه (اندونزی) رفت. و از آنجا به مل جاوه (شبه جزیره ملایو) و سپس به چین رسید و از شهرهای جنوب چین مانند: الزیتون (شوان شوفو) و چین کلان و قنجنفو و الخنسا (هانگ شو) رفت و از آنجا به ختن (شمال چین) رفت و سپس به سانشیق خان بالق (یعنی پکن) رسید.
پس از اینکه به پکن رسید نتوانست پیغام پادشاه هند را به پادشاه چین برسانند چونکه پادشاه چین برای سرکوبی و جنگ با پسر عمویش که بر علیه او شورش کرده بود از پایتخت بیرون شده بود، در این جنگ پادشاه چین کشته می شود و پسر عمویش به جای او پادشاه جدید گزینش می شود، بنابراین ابن بطوطه از چین بیرون می شود بدون آنکه پیغام شاه هند بیشتر برساند، و بنا به نصیحت برخی از دوستانش که شاید پادشاه هند بر ایشان خشمگین شود به سوماترا می رود، و از آنجا دوباره به کناره میل بار و قالقوط می رود، در آنجا آگاهی می یابد که پادشاه هند اطلاع حاصل کرده که ایشان نتوانست پیغامش را به پادشاه چین برساند، از ترس غضب پادشاه از هند بر دریا سوار شده و آهنگ سرزمینهای باختری می کند، از قالقوط با کشتی از اقیانوس هند راهی ظفار می شود، و در روز دوشنبه از ماه اردیبهشت سال ۷۲۶ خورشیدی وارد ظفار می گردد. از ظفار به مسقط، القریات در عمان می رسد، از آنجا به جزیره هرمز و سواحل کنداب پارس می رود و سپس برای بار دوم وارد بصره و بعدا هم کوفه، حله، بغداد، و از بغداد به الانبار و سپس آهنگ سرزمین شام را می کند. و در راه خود از شهرهای حدیثه، عانه، الرحبه، و السخنه و تدمر، و بعد از ۲۲ سال دوری از دمشق دوباره وارد دمشق می شود.
از دمشق به حمص، حماه، حلب، سپس عجلون (اردن) بیت المقدس، الخلیل، و از غزه از راه خشکی به دمیاط در مصر، سپس فرسکو، سنمود، ابی صیر، المحله الکبری، ابیار، دمنهور، تا اینکه برای بار دوم به شهر اسکندریه رسید و از آنجا دوباره به قاهره برگشت از شهرهای صعید مصر می گذرد تا اینکه به عیذاب می رسد و از بحر احمر برای بار سوم وارد جده می شود، و از آنجا به مکه می رود و برای بار ششم و آخرین بار در سال ۷۴۹ هجری قمری فریضه حج را ادا می کند، سپس از مکه به مدینه می رود و بعد از زیارت مرقد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به تبوک می رود و از آنجا برای سومین بار به بیت المقدس می رود، و از آنجا به الخلیل، غزه، و از غزه از راه سینا و صحرای مصر به قاهره بر می گردد.
در قاهره خبر بر تخت نشستن ابی عنان فارس السلطنه در دولت المرینیه به گوشش رسید و آنجا عزم ملاقات ایشان را نمود، و از قاهره به اسکندریه و با کشتی در سال ۷۵۰ آهنگ مراکش را نمود و در راه خود از: شهرهای جربه، قابس، صفاقص، بلیانه، و از آنجا از راه خشکی به تونس می رسد، و از تونس برکشتی سوار می شود و به جزیره سردینیه می رود، و از آنجا به تنس، مازونه، مستغانم، تلمسان، نازی، و در پایان شعبان سال ۷۵۰ به شهر فاس رسید. پس از اینکه به فاس می رسد به ملاقات السلطان ابی عنان می رود، و بعد از آن به شهر طنجه زادگاه خود می رود. وی بعد از زمانی از آنجا به شهر سبته می رود و از آنجا بر کشتی سوار شده و به جبل الطارق می رود، سپس شهرهای رنده، مربله، آسان، مالاگا، بلش، گرانادا (غرناطه) دیدن می کند و دوباره از اندلس به مراکش بر می گردد.
پس از ورود به شهر سویته سبته راهی سلا، مراکش، فاس، و از آنجا به سرزمین السودان می رود (در اینجا منظور از سرزمین السودان، جمهوری سودان کنونی نیست، بلکه سرزمینی که ساکنین آن سیاه پوستانند، یعنی افریقا) پس از اینکه به افریقا می رسد از سجلماسه، تغازی (جمهوری مالی) سپس ایوالاتنی (جمهوری موریتانیا)، میمه، تنبکتو، کولو، تکدا (جمهوری نیجر) و از آنجا به سرزمین قبیله بردامه بربری می رود، و سپس به سرزمین الهکار که نیز از قبیله بربر هستند، و از آنجا دوباره به سجلماسه و سپس به شهر فاس بر می گردد.
در پایان ماه ذی حجه سال ۷۵۴ هجری قمری به فرمان ابی عنان المرینی، ابن بطوطه به این سفر پایان داد و به شهر فاس بر گشت. ابن بطوطه پس از بازگشت به شهر فاس به دستور سلطان المرینی دار القضا بر دوش گرفت و تا پایان زندگانیش در این سمت ماند.
نکاتی از این سفرنامه
ابن بطوطه در سفر خود از بیشتر کشورهای آسیا و افریقا و قسمتی از قاره اروپا نیز دیدن کرده است، ولی از دو قاره آمریکای شمالی و جنوبی و استرالیا دیدن نکرده است، چونکه در آن زمان جهان به ۷ آسمان و هفت دریا و هفت اقلیم تقسیم می شد و جهان همانند سینی تصور می شد که سلسله کوه قاف آن را احاطه کرده است تا آب دریاها از آن به بیرون نریزند. هفت دریا عبارت بودند از دریای فارس، دریای روم، دریای هند، دریای مازندران، دریای قلزم، دریای اقیانوس و دریای زنگبار.
در این سفر پرماجرا و طولانی، ابن بطوطه تنها به دو زبان عربی و پارسی دشواری ارتباطی خود را برطرف می کرد. او به جز پارسی و عربی و زبان بربر یا آمازیغ هیچ زبان دیگری را چیره نبود ولی از کشورهای گوناگونی دیدن کرد، و از مللهای گوناگونی سخن می گوید، همچنین از مواقع این کشورها، و مسافات میان آنها، و اتفاقات تاریخی که در این کشورها افتاده بوده سخن می گوید، همچنین از آداب و رسوم اقوام و ملل گوناگون، و آبادانی و عمران این دیارها، و آثار باستانی موجود در آن دیارهای گوناگون سخن گفته است. او در چین و شرق افریقا نیز فارس زبانانی را ملاقات نموده است.
این کتاب یک دانشنامه کوچک آن دوران بوده است و اکنون به ۴۰ زبان جهان برگردان شده است. گفتنی است که پروفسور عبدالهادی تازی که شرح و نقشه نغزی از راه گیتی نوردی او نوشته است در مقاله ای با نام «بلاد فارس بین الیوم و امس» اثبات نموده است که ابن بطوطه تنها ۴ بار به ایران و حجاز سفر کرده و نه ۶ بار.
به هر روی ابن بطوطه همانند ابن خلدون از فرهنگ و شهریگری سرزمین فارس یا ایران با عظمت یاد کرده و حتی در تبریز و شوشتر (تستر) دانشمندانی را ملاقات نموده که بر تمام دانشها چیره بوده اند. او همچنین اشاره می کند که در شیراز زنان اجتماعات داشتند و در امور اجتماع همکاری داشتند. ابن بطوطه همچنین همسری ایرانی داشته است.
منابع
- اعلام طهور، ابن بطوطه، تاریخ بازیابی: ۹ دیماه ۱۳۹۱.